منتظر مهدی

  • خانه 
  • یا مهدی 

چهل گام با حسین

09 آبان 1396 توسط سيده زهرا رستميان

​✅چهل گام با حسین ماندن

“گام سی ام”
اللهم عجل لولیک الفرج
بیاموزیم کف معرفت امام را ، که سه اصل است:
1- اینکه امام را “مفترضه الطاعه “
واجب الاطاعه بدانیم.
2- امام را ” شهید ” بمعنای
شاهد و ناظر اعمال امت بدانیم و..
3- امام را همواره غریب بدانیم
غربت بمعنای ” دفعتکم عن مقامکم “
یعنی اینکه در دنیا امام هیچگاه در جایگاهی
که خدا تعیین فرموده ، قرار نگرفته است.
▪️

 نظر دهید »

در محضربزرگان

09 آبان 1396 توسط سيده زهرا رستميان

​?برگ سبز
چطور امام حسین(ع) را یاری کنیم؟
مرحوم حاج اسماعیل دولابی در تبیین ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین(ع) گفته اند: 

«حضرت اباعبدا…(ع) احتیاج به مردم نداشت،

اما این که می فرماید« مرا یاری کنید»، یعنی مسلک مرا یاری کنید، مقصد مرا یاری کنید، همکار و همراه من شوید.

شما وقتی نماز می خوانید انبیا و اولیا را کمک کرده اید.

وقتی کار خوب انجام می دهید،

آنان را یاری داده اید.

هر مسلکی که هر کس دارد، اگر شما هم از آن پیروی کنید او را یاری کرده اید.»

? طوبی محبت

 نظر دهید »

اربعین

09 آبان 1396 توسط سيده زهرا رستميان

​نزدیکِ اربعین، دلِ جا مانده ها گرفت

یک بینوا برای خودش ربنا گرفت

هرکس رسید؛ سوال کرد: زائری؟

از این سوال، دلِ پُر خونِ ما گرفت

آقا مگر “بَدان” به حریمت نمیرسند؟

پس “حُر” که بود که جام بلا گرفت؟

باشد؛ محل نده… نبرم اربعین حرم

اما بدان؛ که قلبم از این ماجرا گرفت

آنقدر گریه میکنم که بگویند عاقبت…

نوکر ز اشکِ خود سفرِ کربلا گرفت

اما ز راهِ دور؛ سلام حضرت حسین

بارانِ اشک، از این روضه ها گرفت

نــوكــــــــر نــوشـــت:

#حسین_جان……

اربعین ڪرب و بلا لذت دیگر دارد

چند روز دگر آن شهر چه دیدن دارد

ڪاروان، پای پیاده، حرم، بسم الله

ذڪر لبیڪ حسین بَه چه شنیدن دارد

 نظر دهید »

کربلا 

09 آبان 1396 توسط سيده زهرا رستميان

​‍ الان یه عده دارن از کجاها عکس میگیرن ….
کــربــلا…..

      نـجــف……

                 بعد پست میذارن ……

                       من تو راه نجف ، کربلا …..

                                  همین الان یهویی ……

  

? اما من ….. 

        اتاقم ……

           تنهاییم …….

             گذرنامه بی مُهر……

                و تربت سیدالشهدا ……

                    دوری از حرم ….

                        همین الان یهویی …?
@mahe_asalll

?راستی 

اربابم….چه خبر از کربلا…؟ ?

چشمم که نه، ولی دلم هر روز و شب و هر لحظه آنجاست… 
?اصلا راستش را بگم….؟؟؟ 

یه زمانی کسی میرفت کربلا خیلی تو چشم بود… 

ولی الان کسایی که جاموندن بیشتر تو چشمند… 
?يااباعبدالله(ع)…. 

پایم که جامانده…. 

دلم را میفرستم به زیارتت ارباب…. 

انگار که قسمت نیست…. 

چشمانم کربلایی شوند…. 
?امسال هم دلم راهی کربلا میشود…

همه دارند به پابوسی “تو” می آیند؛

طبق معمول من بی سر و پا  جا ماندم..?
Join → @mahe_asalll

 نظر دهید »

در محضر بزرگان

09 آبان 1396 توسط سيده زهرا رستميان

​‍ “عذاب شمر”
علامه امینی می فرمودند:

مدتها فکرمی‌کردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب می‌کند؟ 

و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهداعلیه السلام  را چگونه به او می‌دهد؟
تا اینکه شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین علیه السلام  در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده‌ام، در کنار ایشان دو کوزه بود، فرمودند : این کوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی کردند :
 که بسیار باصفا و با طراوت بود، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست.

کوزه‌ها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین علی علیه السلام  باز گردم.
ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شد، دیدم از دور کسی به طرف من می‌آید و هرچه او به من نزدیکتر می‌شد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست،
در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهداعلیه السلام  است. 

وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم:

 اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطره‌ای بنوشد.

حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم، دیدم اکنون کوزه‌ها را از دست من می‌گیرد لذا آنها را به هم کوبیدم، کوزه‌ها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزه‌ها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است،
او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی‌اندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر، آب استخر خشک شد چنان که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است. درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت. هرچه دورتر می‌شد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند.
به حضور امیرالمؤمنین علیه السلام  شرفیاب شدم، فرمودند: 

خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می‌دهد، اگر یک قطره آب آن استخر را می‌نوشید از هر زهری تلخ تر و هرعذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.
‍◼️️در محـــــ علماء ـــــــضر

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 99
  • 100
  • 101
  • ...
  • 102
  • ...
  • 103
  • 104
  • 105
  • ...
  • 106
  • ...
  • 107
  • 108
  • 109
  • ...
  • 229
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

منتظر مهدی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس