منتظر مهدی

  • خانه 
  • یا مهدی 

تفکر

27 مهر 1396 توسط سيده زهرا رستميان

​فکرش را بکن!

کسی، گندم خودش را باد داده، غربال و تمیز کرده، بعد هم در انباری در بسته بگذارد.

بعد از مدتی به انبار سرکشی کند، ولی گندمش را آفت زده ببیند.

به ناچار گندم ها را بیرون بیاورد، دوباه باد می دهد و پاک می کند و به انبار بسپارد.

 تصور کن باز هم وقت سرکشی گندمش را آفت گرفته ببیند

باز گندمش را بیرون می آورد، پاک کند و به انباربسپارد،ولی آفت، باز هم دامنگیر گندم او شود.

 دوباره باد دادن و غربال، دوباره سپردن به انبار؛ کاری که مدام تکرار می شود.

 دست آخر از آن همه گندم جز مقداری کم باقی نمی ماند؛

مقداری که آفت، حریف آسیب زدن به آن ها نیست.

 امام اهل یقین، امیرالمومنین علی«علیه السلام» فرمود:

    شما هم مثل همان بار گندمید. باید همان طور خالص شوید؛

    آن قدر که از میانتان جز یک گروه باقی نماند؛گروهی که فتنه ها حریف آن ها نباشد.

فرمود:

    آرزویتان برای ظهور محقق نمی شود، مگر اینکه گروهی از شما به روی دیگری آب دهان بیندازد.

    گروهی نیز گروه دیگر را دروغگو بخواند.

    تا آنجا که از شما جز گروهی اندک استوار و محکم باقی نماند.

    گروهی که در میانتان مثل سرمه ی در چشم، و نمک درون غذا هستند.

    و چه اندک است، نسبت سرمه به چشم، و نمک به غذا!(مکیال المکارم، ج2، ص 383)
✍️موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام

 نظر دهید »

تربیت فرزند

27 مهر 1396 توسط سيده زهرا رستميان

​#تربیت_فرزند 
? حتما حتما حتما بخوانید?
ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺑﺎﺭﺑﯽ? ﺭﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻼﺱ ﺳﻮﻡ ﺑﻮﺩﻡ، ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ.

ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﺵ 90 ﺩﺭﺟﻪ ﮐﺞ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﯼ ﻇﺮﯾﻔﯽ ﺩﺍﺷﺖ?
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﻭ ﻇﺮﯾﻒ

(ﻣﺎﺷﯿﻦ ﮐﻮﭼﯿﮏ?ﺧﻮﻧﻪ ﮐﻮﭼﯿﮏ?) ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﯾﺎ ﺑﻮﺩ .
خونه?یکی از دخترهای?? فامیل بودیم که برای آب کردن دل من

کمد باربی هاشو بهم نشون داد.
 ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﯽ ﺳﻔﺮﻫﺎﯼ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ⛴ می رفت

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺎ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﺵ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ.
عید اون سال مامانم??بعد از اصرار فراوون

برام یکی از اونا رو با تمام وسایلش خرید???
ﺍﻭﻥ ﺳﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ?

ﻭ ﺑﺎﺭﺑﯽ ﻣﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ?ﻧﺪﺍﺷﺖ.
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ??ﻗﺎﻃﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻦ می شد و می گفت:
ﺁﺧﻪ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ نمی تونه ﺑﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ?ﻭ ﺑﺮﺍﺵ ﯾﻪ ﺷﻠﻮﺍﺭ?ﻭ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ

?ﻭ ﯾﻪ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﺸﮑﯽ ﺩﻭﺧﺖ ﺑﺎ ﻣﻘﻨﻌﻪ.
دﺍﺷﺘﻢ ﻓﮑﺮ می کرﺩﻡ ﭼﻘﺪ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺑﻮﺩﻡ

ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﯾﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﺑﺎﺯﯾﻪ

ﻧﺎﺧﻨﺎﺷﻮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻣﺪﺭﺳﻪ?
ﻻﮐﺎﺷﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﯾﻢ?
ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺑﺎﻓﺘﻢ??
ﻣﺚ ﺧﻮﺩﻡ #ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮﺵ ﮐﺮﺩﻡ

ﻭ #ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﻫﻢ می رﻓﺖ …
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ??ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻧﺬﺍﺷﺖ ﻣﻦ ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺭﺑﯽ?ﺑﺸﻢ ﭼﻮﻥ
ﺑﺎﺭﺑﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﺷﺪ …

ﺯﯾﺮﮐﯽ ﻣﻮﻣﻦ ✌️ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﻓﺮﺻﺖ می کند.

خاطره از دختر ?? #شهید 

 نظر دهید »

از زبان پدر شهید

27 مهر 1396 توسط سيده زهرا رستميان

​پدر شهید مدافع حرم محمدحسین حمزه در واکنش به اقدام تامل‌برانگیز احمد همتی نماینده مردم سمنان نوشت:

«سلام دوستان عزیز

صبح همگی بخیر

بخاطر موضوع دیشب نماینده محترم سمنان، دیشب خواب از چشمم ربود

مجلس منصوب به شهدا

مجری، از رزمندگان مدافع حرم

میهمان جلسه، خانواده شهیدی که امام خامنه‌ای فرموند حججی حجت خدا بود برما

زمان، شام غریبان امام سجاد(ع)

مسئولین حاضر، امام جمعه سمنان سید بزرگوار آیت‌الله شاهچراغی و …

حضار جلسه، دانشجویان مشتاق دیدار خانواده شهید حججی و…

حضور پر رنگ مسئولین استان

حضور نماینده محترم سمنان که خود از جانبازان و برادر شهید می‌باشند

سوال اینجاست؟

آیا روش اعتراض دکتر همتی به مجری در گفتن مطلبی که ممکن است بجا نباشد اما صحت دارد… درست بود؟

متاسفانه این سنگ بنایی می‌شود که دامن خود ایشان را هم می‌گیرد

یعنی در سخنرانی‌هایش که حتما مخالفینی دارد یکی مثل ایشان بلند می‌شود و با جار و جنجال و فریادهای گوش خراش، سخنران و اهل مجلس را آمریکایی و مزخرف خطاب می‌کند آنجاست که خود همتی مانند دیشب تعادل روحی‌اش بهم بخورد و تسلط بر اعصاب نداشته باشد و کسوت نمایندگی یک مرکز استان را آلوده هوا و هوس جناحی کند!

متاسفانه از ماست که برماست

شهدا شرمنده‌ایم

شهید حججی بخاطر بی احترامی به پدر و مادر بزرگوارت عذر می‌خواهیم

نماینده ولی فقیه جناب استاد اخلاق شاهچراغی از شما معذرت می‌خواهیم

خانواده شهدا بخصوص مدافعین حرم رو سیاهیم…

این نتیجه یک انتخاب عجولانه و بی‌تدبیرانه امثال ماهاست که سال‌هاست تحملش می‌کنیم

خدایا وحدت و همدلی و یکپارچگی را در مردم قهرمان ایران اسلامی روز به روز افزون کن

پدر شهید مدافع حرم حمزه»

 نظر دهید »

مادر

27 مهر 1396 توسط سيده زهرا رستميان

​???

از «مادری» پرسیدند؛

«کدامیک از فرزندان خود را»،

«بیش از دیگران» دوست میداری؟
مادر گفت؛

غایب آنها را تا وقتی که «بازگردد»،

بیمارآنهارا تاوقتی که «خوب شود»،

کوچکترین آنها را تا وقتیکه 

«بزرگ شود»،

و،«همهٔ آنها را»،

تا «وقتی که زنده هستم» 

دوست دارم.!!!
قدر این «گوهر نایاب»، 

و «غیرقابل تکرار» را ،،،

«تا هست»، بدانید، 

و «حرمتش» را،،،،

«عاشقانه پاس بدارید.»
?

 نظر دهید »

امام شناسی

27 مهر 1396 توسط سيده زهرا رستميان

​???قضیّۀ امام سجّاد علیه السلام و محمّد بن حنفیه?
◾️كلينى از ابو عبيده حذّاء، و زراره و هر دو نفر آنها از حضرت باقر و حضرت صادق عليهما السّلام روايت كرده اند كه:
◾️چون حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام شهيد شدند محمّد ابن حنفيّه كه فرزند امير المؤمنين بود فرستاد نزد حضرت سجّاد زين العابدين علىّ ابن الحسين و با آن حضرت در مجلسى خلوت كرد و گفت:
◾️اى فرزند برادر من مى دانى كه رسول خدا بعد از خود به امير المؤمنين وصيّت كرد و سپس به امام حسن و پس از آن به امام حسين عليه السّلام، و پدر تو عليه السّلام كشته شده و وصيّتى نكرده است
◾️و من عموى تو هستم و همطراز با پدر تو و من فرزند علىّ هستم و من با اين سنّ و سابقه اى كه دارم از تو كه نوجوانى، به امر امامت سزاوارترم، بنابراين در امر وصيّت و امامت با من نزاع مكن و احتجاج منما.
◾️حضرت سجّاد عليه السّلام فرمود: «اى عمو جان از خدا بپرهيز و دنبال مقامى كه شايسته تو نيست مرو، من به تو پند و اندرز مى دهم كه مبادا از جاهلين باشى».
◾️پدر من قبل از آنكه متوجّه به سوى عراق شود به من وصيّت كرد، و در امر امامت از من پيمان گرفت قبل از يك ساعت كه در كربلا كشته شود، و اينك اسلحه رسول خدا كه علامت امامت است در نزد من است.
◾️متعرّض اين مقام مشو مى ترسم كه بدين سبب عمرت كوتاه و حالت تباه گردد. خداوند تعالى امامت را در اولاد حضرت حسين قرار داده است،
◾️و اگر مى خواهى يقين پيدا كنى بيا با هم برويم نزد حجرالاسود و او را حكم قرار داده و از او سؤال كنيم. حضرت باقر فرمودند: اين كلام بين آنها در مكّه واقع شد. پس هر دو آمدند به سوى حجرالاسود،
◾️حضرت سجّاد عليه السّلام به محمّد ابن حنفيّه گفتند: ابتدا كن به تضرّع و ابتهال به سوى خداوند و بخواه كه حجرالاسود را براى توبه گفتار درآورد و سپس از حجرالاسود سؤال كن.
◾️محمّد ابن حنفيّه ابتهال و تضرّع كرد و از خدا خواست و سپس از حجر سؤال كرد و پاسخى نشنيد. حضرت سجّاد فرمود: اى عمو جان اگر تو امام و وصى بودى هر آينه  حجر پاسخ تو را مى داد.
◾️محمّد گفت: تو اى برادرزاده بخوان خدا را و دعا كن و از حجر سؤال كن. حضرت سجّاد خواندند خداى عزّ و جلّ را آن مقدارى كه خواستند و سپس گفتند:
◾️اى حجر تو را سوگند مى دهم به آن خدائى كه در تو ميثاق انبيا و ميثاق اوصياء و ميثاق جميع خلائق را قرار داده است اينكه بگوئى وصى و امام بعد از حسين ابن على كيست؟
◾️گفت: كه حجر به حركت آمد به طورى كه نزديك بود از جاى خود بيفتد و خداوند به زبان عربى فصيح او را به سخن درآورد و گفت:
◾️وصيّت و امامت بعد از حسين بن على عليهما السّلام براى علىّ بن الحسين بن فاطمة بنت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم است. در اين حال محمد ابن حنفيّه مراجعت نمود در حالى كه ولايت حضرت سجّاد را پذيرفت و به عهده گرفت 
? «امام شناسى» ج 3 ص 36

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 169
  • 170
  • 171
  • ...
  • 172
  • ...
  • 173
  • 174
  • 175
  • ...
  • 176
  • ...
  • 177
  • 178
  • 179
  • ...
  • 229
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

منتظر مهدی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس