منتظر مهدی

  • خانه 
  • یا مهدی 

آزاد

16 آبان 1396 توسط سيده زهرا رستميان

​حکایتی جالب از ذکاوت بوعلی سینا
نقل است است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد. 

روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید.از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند. 

شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من مبند که دم لگد زند و پایش بشکند.

روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت.

ناگاه اسب لگدی زد.

روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ زد. 

شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود.

روستایی  او را کشان کشان نزد قاضی برد. قاضي از حال سوال کرد. شیخ هم چنان خاموش بود. 

قاضی به روستایی گفت: این مرد لال است؟‎

روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته… 

قاضی پرسید: با تو سخن گفت؟! 

او جواب داد که: گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند.

قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت. 

شیخ پاسخی گفت که زان پس در زبان پارسی مثل گشت: 
” جواب ابلهان خاموشی است… “

منبع: امثال و حکم علی اکبر دهخدا

@hossein225555

کانال چهارده تا گل سرخ

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

منتظر مهدی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس