در محضر بزرگان
حاج آقا قرهی:
آن آیت حقّ، مرحوم آیتالله محمّدحسن اصفهانی معروف به کمپانی، میفرمودند: در حرم امیرالمؤمنین(ع) آرام نشسته بودم، داشتم زیارت میخواندم؛ دیدم جوانی، ذکر «لا إله إلّا اللّه» دارد و هر آن گاهی در میان اذکار خود میگوید: «حلوه، حلوه، لا إله إلّا اللّه، لا إله إلّا اللّه»، چه شیرین است، چه شیرین است ذکر «لا إله إلّا اللّه»! اگر این زبان، کنترل شد و این درون از همه رذائل، لقمه شبههناک و حرام، خالی شد؛ معلوم است یک ذکر، برایش شیرین میشود. آنوقت همان میشود که مرحوم آیتالله کمپانی) میفرمایند: این جوان من را مبهوت خودش کرد، به ظاهر داشتم زیارتنامه میخواندم، امّا تمام حواسم به سمت او رفت. به او نگاهی کردم و با خود گفتم: این جوان، چه میگوید!؟ من به ظاهر عالم، یک عمر، «لا إله إلّا اللّه»، گفتم، امّا این جوان ذکر «لا إله إلّا اللّه»، گرفته و گاهی وسطش میگوید: حلوه! حلوه! آره، خیلی شیرین است، چه شیرین است!
ایشان میفرمایند: مراقب بودم ببینم حال ایشان چیست، دیدم بعد از دقایقی بلند شد، به سمت ضریح مطهّر مولیالموالی(ع) رفت، دستش را به پنجرههای ضریح گرفت و شروع به صحبت با مولا کرد. به آرامی عرضه حال میکرد و بعد میگفت: «أنا مطیعک مولای»، «أنا عبدک مولای»، «أنا ذلیلک مولای» و … فهمیدم این جوان، چیز دیگری است. در همین حال، دست بر شانهاش گذاشتم و به او گفت: دقایقی با شما کار دارم. گفت: چشم. آن مرد الهی و عظیمالشّأن، آن که در فقاهت و اصول، محشر بود، با آن جوان در کناری نشستند و به او گفتند: حالت را دیدم، میگفتی «لا إله إلّا اللّه» شیرینی دارد، شیرینی آن چیست؟ به من یاد بده. آن جوان تأمّل نکرد و گفت: شیرینی آن از درون است، نه از بیرون. اگر درونت را از همه رذائل، خالی کردی؛ شیرینی آن را درک میکنی. کسی نمیتواند از بیرون به تو بگوید چه خبر است. آیتالله کمپانی میفرمودند: آن جوان، من را متحوّل کرد؛ چون چنان جواب حکیمانهای داد که من تا آن زمان،